اهواز دو قدم تا پیوستن به اتحادیه اروپا
چند روز قبل یکی از دوستانم که برای اولین بار از تهران به اهواز اومده بود، برای تفریح و قدم زدن به پارک ساحلی (بین پل نادری و پل کابلی) بردمش تا یکی از زیباترین محل های اهواز رو بهش نشون بدم. هوا نیم ابری بود و نسیمی خنک می وزید. حدود ساعت 3 ظهر بعد از تمام شدن کارهامون به پارک رفتیم.

اما صحنه هایی دیدیم که واقعاً جای تاسف داشت و آدم رو از تفریح کردن پشیمون می کرد.

یکی از نکاتی که به محض وارد شدن به این پارک سریعاً جلب توجه می کرد؛ حضور تعداد زیادی از جوانان پسر و دختر با قیافه ها عجیب غریب در اون محل بود که تنها تفریح اونها در اون محل کشیدن قلیان بود که این موضوع بازار داغ و پر سودی برای فروشندگان قلیان در آن محل ایجاد کرده بود.(یاد تبلیغات پر زرق و برق چند ماه قبل شهرداری و نیروی انتظامی پیرامون طرح به اصطلاح ضربتی جمع آوری قلیان ها افتادم، که اگر یک دهم هزینه اون تبلیغات رو برای خود طرح مصرف می کردند الان شاید وضع کمی بهتر بود.)
دومین موضوعی که شدیداً جلب توجه می کرد: حضور پسر ها و دختران جوان در اون محل بود که جفت جفت در هر گوشه و کناری و زیر سایه و ... با هم نشسته بودند و در حال .....(شرمنده این قسمت قابل توضیح نیست!) و انگار نه انگار که اینجا مرکز شهره و پارک رو با جای دیگه اشتباه گرفته بودند!!!! از هیچ کس هم حیا نمی کردند و کاملاً عادی و بدون هیچ خجالت و شرمندگی مشغول کشیــــــــــــــــدن قلیـــــــــــــــــــــــــان دو نفره و تفریحـــــــــــــــات ... بودند! واقعاً از حضورمون در اون محل خجالت کشیدیم!
بگذریم این چیزا تو اهواز تقریباً داره عادی میشه که علتش هم پیش شرط اتحادیه اروپا برای پیوستن اهواز به این اتحادیست که البته مسئولین شهر هم در این مسیر از هیچی کم نمیذارن!
عدم احساس امنیت هم که تو اهواز عادی شده و دیگه چیزی در موردش نمی گم فقط خدا خدا میکردم کسی نیاد بلایی سر اون دوستمون بیاره که شرمندگیدش تا عمری برای من می موند.
جلوتر که می رفیتم صحنه هایی می دیدیم که شاید هیچ جای دیگه نشه پیدا کرد و این مناظر فقط منحصر به اهواز بودند؛ مثلاً درختانی که روی شاخه های آنها پر از زباله بود!؟! بگذریم از زباله های فراوان در ساحل رودخانه و پای درختان که این هم در اهواز عادی است(این شرایط در شهرهای یونان نیز طبیعی می باشد و برای پیوستن اهواز به اتحادیه اروپا مشکل محسوب نمی شود.)







در مسیر حرکت هر از چندگاهی نسیمی از سمت رودخانه می وزید و بوی مطبوع(م د ف ... ع) رودخانه نفس مان را نوازش و روحمان را طراوتی تازه می بخشید و ما را برای ادامه مسیر دلگرم و مشتاق تر می کرد!
چند قدم بعد به صحنه های جدیدتری رسیدیم: به لطف شهرداری کف پوش قدیم محل در حال نوسازی بود که این نوسازی جلوه ای زبیا به محل می داد؛ اما مطلبی که از نظر من غیر قابل قبول بود، این بود که پیمانکار محل به جای اینکه به خودش زحمت بده و کف پوش قدیم و نخاله های حین کار رو به یه جای دیگه حمل کنه، به راحتی همه اونا رو کنار رودخونه خالی کرده بود و خودش رو راحت کرده بود. البته نباید از پیمانکار محترم و ناظرین فهیم و دلسوز خورده گیری کرد، من انتظاراتم بالا و غیر عادی هستند و باید خودم رو اصلاح کنم و گرنه ناظرین شهرداری و پیمانکار محترم کارشونو خوب بلدن و دلسوزانه و بدون هیچ چشم داشتی به بهترین نحو برای آباد کردن اهواز جان فشانی می کنند.





این هم کیفیت کار و کف پوش جدید

این هم بخش دیگری از نتیجه کار و تلاش و خلاقیت و نوآوری دلسوزانِ اهواز


در تمام مسیر همچنان زوج های جوان زیادی جلب توجه می کردند که در کمال آرامش و آسایش و به دور از هر دل نگرانی و اضطراب در حال استفاده و لذت بردن از این مکان دلـــــــــــــــچســــــــــــــب بودند.
این بود گردش من و دوستم در یک روز خوش آب و هوا در ساحل کارون. امیدوارم
که خاطره ای خوب و خوش از این روز به یادماندنی در ذهن او نقش بسته باشد!
تنهایی عمیقترین لحظات زندگی انسان است، آری تنهایی موهبتی است الهی، در تنهایی از تنهایی به در می آئیم .